پشت میز مطالعه نشسته ام و درس میخوانم
یک لحظه فکرم منحرف میشود (طبق معمول)
به ناگاه زیر لب زمزمه میکنم
دووووووووووش ش ش می ی ی ی آآآآآمد و رخ سا ره بر اف روووخ ته بود
(دوش می آمد و رخساره بر فاروخته بود)
ناگهان قلبم به تپش می افتد، نفسم سنگین می شود و دستانم سرد
به یاد ملودی بسیار سنگین آغاز این تصنیف در آلبوم جان عشاق می افتم
http://kasra-avaz.blogfa.com/post-142.aspx
ناخودآگاه چهره ای سنگین تر از خود ملودی در ذهنم مرور می شود
پرویز مشکاتیان

همین نام کافی ست تا پشتم بلرزد و بگویم
واااااای خدا
و آهی از حسرت . . .
بیش از این تاب نمی آورم.مانند تشنه لبی که نیازمند آب است، محتاج شنیدن این ملودی هستم
همین آرشه های آغازین کافی ست تا اختیار از کف داده و اشک در چشمانم حلقه زند و دستانم سست شود
چه رازی را بازگو میکنند؟
چه دردی را فریاد میزنند؟
راوی کدامین حکایت ناگفته اند؟
وااااای خدای من
کمانچه زار میزند
الان دارم گوش میدم (این شاید هزارمین بار باشد که این ملودی را میشونم و این تصنیف و آواز را از بر هستم)
ولی بی اختیار اشک میریزم
چراااا؟ این تاثیری است که این ملودی بر من میگذارد
مرا بازی می دهد و هر کجا که بخواهد مرا میبرد
واااااای خدا
طاقت این یکی را دیگر را ندارم
ناله های آرشه ها را میتوان تحمل کرد
ولی ناله ی شجریان را دیگر تاب نتوان آورد
دوووووووووش ش ش ش ش می آآآآآآآمد و . . .
همین برای مست شدن کافیست
اتاق روشن است ولی من همه جا را تاریک میبینم
کلمه ی دوش که شجریان بیان می کند، این تاریکی را برایم بوجود می آورد.
نه اینکه خیال کنی این ملودی مرا به یاد غم یک عشق نافرجام دیرینه و یا جدایی زود هنگام یک معشوق می اندازد
نه
این حس فراتر است از سطح زمین و هرچه در آن است
جایی میان ابرها
کاش میدانستم حافظ آن شب با چه حالی این شعر را سروده
که اینجا، امروز با من این کار میکند
شجریان صدایش بالاتر و بالاتر میرود
آتش چهره بدین کار برافروخته بود . . . . .
ملودی همچنان سطح صدا را در بالا حفظ میکند تا شجریان ادامه دهد
گرچه میگفت که زارت بکشم میدیدم
که نهانش نظری ...................
صدا مانند آب روان فرود میاد
.................. با من دل سوخته بود
تمام بدنم داره میلرزه
دقیقا مثل همون اولین باری که این شاهکار رو شنیدم
چه رازی در جاودانگی این آثار نهفته ست؟
که بعد از هزاران بار شنیدن، نه تنها هنوز تازه و زنده هستند، بلکه قوی تر و غنی تر به نظر میرسند.
شیطنتی میکنم و همین حالا تصنیف آلبوم گنبد مینا را پخش میکنم
http://kasra-avaz.blogfa.com/post-90.aspx

ملودی دست کمی از جان عشاق ندارد
ویرانگر و تاثیر گذار (ویرانگر برای حال من)
آن یکی اصفهان بود و این دشتی
شاید شیک ترین و مدرن ترین دشتی در بین سایر دشتی ها باشد
و با همان تاثیر سنگین دشتی
من با شنیدن این آثار در واقع با ملودی کشتی میگیرم
فرقی ندارد، به اندازه یک راند مبارزه تکواندو، جودو و یا کشتی، برای من خسته کننده است
هرچند در آخر روحم به آرامشی وصف ناپذیر میرسد
از لا به لای امواج آرشه های ملودی ناگهان شجریان میخواند
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
شجریان شروع کرد
من هم با او میخوانم
من در این کار دل خویش به دریا فکنم
واااااای خدا
کی میگه نمیشه بدون انجام هیچ حرکتی رقصید؟
خورده ام تیر فلک باده تا سرمست
شجریان این بیت را در کمال دقت و زکاوت میخواند
خورده ام تیر فلک، فرض کنید کسی تیر خورده است
حالاتش چگونه است؟ صدایی لرزان و نفسی بریده بریده و خسته دارد
شجریان دقیقا این حالات را در صدای خود نمایش میدهد
ملودی نیز برای ثبت این تصویر، صدای شجریان را یاری می رساند
باز هم صداهایی که دیوانه وار مینوازند
آه مشکاتیان چه کرده ای؟؟؟
روحت بی گمان اکنون در آسایش است
ملودی صحنه را برای ضربه ی آخر آماده و محیا میکند
تا شجریان
بگشا بند قبا ای مه خورشید کلاه . . .
صدای او گویی به آسمان مشت میزند
تا چو زلفت سر سودا زده در پا فکنم
و شجریان اما صدایش را در پا می فکند
میخواهم شیطنتی دیگر کرده و آلبوم یادگار دوست را هم امشب گوش بدهم
http://kasra-avaz.blogfa.com/post-136.aspx

شاهکاری از کامبیز روشن روان و شهرام ناظری و البته مولانا
وسوسه میشوم
نه
واقعا توانش را ندارم
آشوبی که این دو تصنیف در دلم به پا کردند کافیست
توان یادگار دوست را دیگر ندارم.
اکنون اما با شما سخن میگویم
شما چطور؟
ترانه، ملودی، آواز و یا شعری هست که شما را از خود بیخود کند؟
آن هم در این دنیا سراسر تنش و استرس و زندگی پرمشغله؟
چه احساسی برایت به ارمغان می آورد؟
اگر میخواهی برایم بازگو کنی، بنویس، آزادانه بنویس
آواز ایرانی
آرشیور مطالب آواز ایرانی