گلهای رنگارنگ شماره 476 ایرج و عهدیه
گلهای رنگارنگ ۴۷۶
با همکاری ایرج، عهدیه
و
پرویز یاحقی
آهنگساز: جواد معروفی
دستگاه: دشتی
گوینده:آذر پژوهش
بله بلاخره نوبتی هم که باشه،نوبت یک برنامه ی زیبا با صدای عهدیه و ایرج باید باشه
در نظر سنجی آرای ایرج و عهدیه از همه بیشتر بوده
به جا دیدم این پست رو به اونها اختصاص بدم
در ابتدا بانو عهدیه تصنیفی بسیار دلنشین و نوازشگر در دشتی اجرا می کنند
و در ادامه ایرج با صدای جلالی خودش آوازی هرچند کوتاه ولی بسیار زیبا و درخور اجرا میکنه
امیدوارم خوشتون بیاد
تصنیف: عهدیه
مثنوی: سعدی
شبی یاد دارم که چشمم نخفت شنیدم که پروانه با شمع گفت
که من عاشقم گر بسوزم رواست تو را گریه و سوز باری چراست؟
بگفت ای هوادار مسکین من برفت انگبین یار شیرین من
چو شیرینی از من بدر میرود چو فرهادم آتش به سر میرود
همی گفت و هر لحظه سیلاب درد فرو میدویدش به رخسار زرد
که ای مدعی عشق کار تو نیست که نه صبر داری نه یارای ایست
تو بگریزی از پیش یک شعله خام من استادهام تا بسوزم تمام
تو را آتش عشق اگر پر بسوخت مرا بین که از پای تا سر بسوخت
همه شب در این گفت و گو بود شمع به دیدار او وقت اصحاب، جمع
نرفته ز شب همچنان بهرهای که ناگه بکشتش پری چهرهای
همی گفت و میرفت دودش به سر همین بود پایان عشق، ای پسر
ره این است اگر خواهی آموختن به کشتن فرج یابی از سوختن
مکن گریه بر گور مقتول دوست قل الحمدلله که مقبول اوست
اگر عاشقی سر مشوی از مرض چو سعدی فرو شوی دست از غرض
فدائی ندارد ز مقصود چنگ وگر بر سرش تیر بارند و سنگ
به دریا مرو گفتمت زینهار وگر میروی تن به طوفان سپار
آواز: ایرج
اگــر مـراد تـو ای دوسـت نامـرادی مـاست / مراد خویش دگرباره من نخواهم خواست
درآمد
مـــرا بــه هــر چــه کــنــی دل نخـــواهــی آزردن / که هر چه دوست پسندد بهجای دوست رواست
اوج
هـــزار دشـمـنـی افـتـد مـیــان بـدگــویــان / میان عاشق و معشوق دوستی برجاست
قرچه و فرود به دشتی
دانلود گلهای رنگارنگ 476 ایرج و عهدیه