سلام

امروز میخوام راجع به خودم صحبت کنم

این که چی شد که به آواز و موسیقی اصیل علاقه مند شدم

در این سالها که علاقه ای سیری ناپذیر به آواز پیدا کرده ام

و بخصوص از زمانی که وبلاگ آواز ایرانی را تاسیس کردم، با افراد زیادی برخورد  داشته ام

کسانی که مانند خودم شیفته ی ساز و آواز ایرانی بودند و هستند

و چه لذتی دارد، بحث در مورد زیبایی ها و ظرافت های موسیقی اصیل ایرانی

با همصحبتی که خود به این زیبایی ها پی برده

و همچنین با افرادی برخورد داشته ام، که به سبک های دیگری علاقه داشتند

هر کسی در انتخاب سبک موسیقی آزاد است و این امر کاملا سلیقه ای است

ولی من نگرانم

نگران گوش های نوجوانانی که به جای شنیدن سخنان زیبا و دلنشین شاعران بزرگ ایران زمین، به الفاظ رکیک و حرف های بسیار نادرست و بی پایه و اساس رپرهایی گوش میدهند که شنیدنشان پر است از بدآموزی و بدآموزی و بدآموزی

ساسی مانکن

عده ای از کسانی که با من برخورد داشته اند، میگویند، تو به جز آواز و سبک موسیقی اصیل، هیچ سبک دیگری را نشنیده ای و زیبایی های آنها را درک نکرده ای

میگویند، تو در مورد موسیقی، تک بعدی هستی و کور کورانه از سبک خودت دفاع میکنی

بگذارید ابتدا اندکی از خودم بگویم، بگویم که چگونه به موسیقی اصیل علاقه مند شدم

پدر من از همان دوران جوانی عاشق موسیقی بود، با صدای بنان، شجریان، مرضیه و دلکش، دوران جوانی را سپری کرد

گویا هنگامی که مادرم مرا باردار بوده، پدرم در مجله ی دانشمند، مطلبی در مورد تاثیر موسیقی بر روحیات جنین، خوانده است و از آن روز به مادرم توصیه کرده برای من بنان و شجریان پخش کند

تا من، هنوز به دنیا نیامده، با این صداهای دلنشین خو بگیرم

من در این فضا بزرگ شده ام.پدرم سنتور می نواخت، و همیشه در خانه ی ما موسیقی های ناب پخش میشد

در دوران ابتدایی، گه گاه در مدرسه، به مناسبت روز معلم، تصانیفی چون مرغ سحر را میخواندم

بعدها به قرآن روی آوردم و به سبک عبدالباسط قرآن میخواندم

البته نه در حد عالی، ولی برای آن سن و سال بد هم نبود

در مسابقات قرآن بین مدارس راهنمایی هم شرکت میکردم

در دوران نوجوانی، به ناگاه از موسیقی اصیل زده شدم و نجواهای درونم را در ترانه های داریوش و ابی یافتم

تمام ترانه های داریوش را مو به مو از بر شدم و همیشه در محافل دوستان، میخواندم

چنان با احساس که بعضی از دوستان بغضشان میگرفت ولی داریوش سیرابم نکرد

کم کم با فرامرز اصلانی، کورش یغمایی، فرهاد و فریدون فروغی آشنا شدم، تمام ترانه های موجود آنها را نیز از بر شدم و میخواندم، ولی باز تشنه بودم و روحم ارضا نمیشد

گویی دنبال چشمه ی گمشده ای میگشتم تا روحم را سیراب کنم

در این میان اکثر آثار قدیمی و جدید خواننده ی بزرگ ترکیه یعنی ابراهیم تاتلیسس را هم گوش میدادم

صدای او برایم گیرایی خاصی داشت، با اینکه زبانش را نمیفهمیدم ولی براحتی با صدا و لحنش ارتباط برقرار میکردم

ولی باز تشنه بودم

باز میگشتم تا چشمه ی زلالی را که به دنبالش بودم بیابم

از اینها دل کندم، آن زمان و در ساهای آغازین دهه 80 کسانی همچون محسن چاوشی و ... ترانه هایشان در بورس بود و خریدار داشت

با آنها سرگرم شدم و خودم را خوش کردم، در حالی که ته دلم میدانستم، که این سبکی که گوش میدهم، هیچ به من نمیدهد جز یک خوشی زودگذر که با ریتم های تند و صداهای ناآشنا به من دست میداد

در همین سالها با رپ هم تا حدودی برخورد داشتم

برایم جذاب بود

گفتن لغات با سرعتی زیاد پشت سر هم، ولی ریتم و ملودی اعصابم را بهم میریخت

بطوری که سردرد میگرفتم

تا اینکه یک شب مسیر بکلی عوض شد

یک شب زمستانی همراه پسر عمویم طبق معمول هر شب، مشغول قدم زدن و صحبت بودم

از آسمان به نرمی برف میبارید، همه جا سفید شده بود

هوا بسیار مطبوع بود و صدایی جز صدای خش خش برف ها زیر پای ما نمی آمد

ناگهان انرژی ای در صدایم احساس کردم و بطور ناخودآگاه مصرعی از یکی از آوازهای استاد بنان را با صدای بلند، خواندم

_آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا. . .

ادامه شعر را بخاطر نمی آوردم

پسرم عمویم فریاد زد ((بخون، ادامه بده، وای چه بجا خوندی، به اوج لذت رسیدم

از خوشحالی دلم میخواد مشت بزنم به ابرها)) این دقیقا جمله ای بود که پسر عمویم گفت

گفتم:بقیه اش یادم نمیاد

گفت: برو بقیه اش را یاد بگیر و برام بخون

به پدرم گفتم فلان آواز بنان که میگوید آمدی جانم به قربانت، در کدام کاست ایشان است؟

پدرم آگاهانه و برای اینکه مرا به شنیدن بنان ترغیب کند، گفت نمیدانم، خودت بگرد

و همه را گوش بده تا پیدایش کنی

همین شد که رفتم دنبال آواز و اکثر کارهای استاد بنان را گوش کردم

با هر جمله ی بنان سرخوش و مست میشدم

با اولین آوازهایی که شنیدم، به راحتی پی بردم که گمشده ام را پیدا کرده ام

آن چشمه ی زلالی که مدتها به دنبالش بودم را یافته بودم و با سرعت هرچه بیشتر از آن مینوشیدم

تا روحم را سیراب کنم

رفتم کلاس آواز

به شجریان روی آوردم و با صدایش پرواز کردم

گلپا را با جان و دل گوش کردم، ایرج را صمیمی و خوش ذوق یافتم

با خود گفتم: خدایا یعنی این همه زیبایی در یک قدمی من بود و من بی خبر بودم

و با چشمانی بسته بدنبال مقصد میگشتم؟

میترسیدم

ترسم از بود که مبادا به قدر کافی از خدا عمر نگیرم تا همه ی این آوازهای زیبا را هزاران بار بشنوم

میترسیدم عمر کوتاه مجالم ندهد تا تمام لذت ممکن را از این آواهای دلنشین کسب کنم

هیچ وقت از یاد نمیبرم، شبی را که برای اولین بار جان عشاق را شنیدم

شاهکاری از زنده یاد، پرویز مشکاتیان بزرگ و استاد شجریان

در اتاقم بودم

شب بود.هدفون را در گوشم گذاشتم و نشستم تا این اثر را با آرامش گوش دهم

با اولین نواهایی که در این اثر شنیدم، نفسم به شماره افتاد

قلبم به تندی می تپید و دستانم یخ کرده بود

همین که شجریان خواند، از خود بیخود شدم

شجریان: همای اوج سعادت به دام ما افتد

دیگر چیزی را بخاطر نمی آورم

انگار دچار تشنج شدم، تمام بدنم میلرزید و دندان هایم شق شق بهم کوبیده میشد

فقط میدانم که پدرم با تکان های شنید و پاشیدن مشتی آب بر صورتم، مرا بهوش آورد

یخ زده بودم و نمیتوانستم حرف بزنم

جان عشاق با من چه کرد؟ نمیدانم

همینقدر میدانم که هرگز چنین حالی به من دست نداده

هرگز فراموش نمیکنم مستی ای را که با یادگار دوست تجربه کردم

شاهکاری دیگر در موسیقی اصیل ایران

هربار که یادگار دوست را میشنوم بی اختیار زار زار گریه میکنم

گریه میکنم برای فاصله ای که با خدا دارم

این ها را با هیچ چیز عوض نمیکنم

و این ها را گفتم تا بدانید که راهی که من طی کرده ام چگونه بوده

من تمام سبک های رایج در ایران را شنیده ام و بعد از تمام اینها به این نتیجه رسیدم که بهترین کدام است

باز هم میگویم که نگرانم

نگرانم برای گوش های پاک و معصومی که در معرض آلودگی قرار دارد

آلودگی با الفاظ زشت و رکیک و ناشایست

رپ به خودی خود بد نیست

من با هیچ سبکی مخالف نیستم

هر سبکی و هر موسیقی ای به جای خود

رپ صدای اعتراض است و اینگونه باید باشد

مانند رپ شاهین نجفی، من تقریبا همه کارهای شاهین نجفی رو گوش دادم

این شنوندگان و در اصل مخاطبان خوانندگان هستند که راه آنها را تعیین میکنند

اگر ما گوش ندهیم، آنها نمی توانند بد و بیراه به خورد ما بدهند

اگر ما موسیقی پست و نازل گوش ندهیم، موسیقی نازل دیگر ساخته نمی شود

و خوانندگان چنین الفاظی، چاره ای جز ارتقای کار خود ندارند

متاسفانه، رسانه های تبلیغ کننده ی موسیقی نازل بسیار قوی هستند

همیشه قوی بوده اند

شبکه های ماهواره ای فارسی زبان خارج کشور نقش عمده ای در تبلیغات این گونه سبک ها دارند

و رسانه های داخل ایران هم که با غرض ورزی و دشمنی با موسیقی اصیل، آگاهانه مسیر را برای سبک های نازل باز میکنند

ما خودمان باید به هوش باشیم

نگذاریم هر کسی، هرچه خواست به خوردمان بدهد

برای گوشهایمان و چیزی که میشنویم احترام قائل باشیم