همه ی ما 5 دی ماه را از تلخ ترین روزهای زندگیمان میدانیم

روزی که هزاران هموطن خود را در یک لحظه از دست دادیم

و تا هفته ها همه در بهت و سردرگمی به سر میبردیم

درباره ی این روز زیاد سخن گفته شده

من تکرار نمیکنم گفته ها و شنیده ها را

ولی میخوام در ارتباط با موضوع وبلاگم که آواز و موسیقی است مطلبی به یاد رفتگان بم بنویسم

استاد شجریان برای کمک به زلزله زدگان بم کنسرتی تشکیل داد و فوائد آن را همه وفق بم کرد

قبل از شروع کنسرت ایشان این متن زیبا را قرائت کردند


فاجعه بس غمنگیز و دلخراش بود

زخمی جانکاه بر پیکر و جان و روان نشست

قربانیان بسیاری بر جای گذاشت

همه ی ایرانیان اندوه فاجعه را از سویدای دل گریستند

آوار خشک خاک بر جان همه گان نشست

این نخستین برا نیست که هم میهنان خود را در حادثه ای چنین خانمان سوز از دست میدهیم

و چه تلخ می اندیشیم که آخرین بار هم نخواهد بود

فروغ مهر و نیک سرشتی مردم تلخی این حادثه را تاب تحمل داد

مجالی بود تا در روزگار نفرت و شرارت و بی اعتنایی

مهرورزیدن و دوستی را بار دیگر از سر بگیریم

دانستیم که هنوز توان دوست داشتن در ما نمرده است

این حادثه دیگر بار ما را به خود آورد

که زندگی جز به دوستی و مهر فرجامی خوش نخواهد داشت

آنها که فرصت یگانه ی زندگی را باختند

قربانی غفلت همه ی ما شدند

هم از این روست که باید یادشان را زنده بداریم

تا دیگربار جامعه ی ما شاهد قربانیانی چنین بی شمار و گسترده نباشد

اکنون باید توان زاری خود را به نیروی زندگی بدل کنیم

و امید رابرای آنان که مانده اند ارمغان آوریم

کودکانی که وجودشان سرچشمه ی شادی و سبک باری و سرزندگیست

فردایی روشن را چشم در چشم ما دوخته اند

ایران آینده را کودکان امروز میسازند

دوستشان بداریم

قلب همه ی ما ایرانیان تا دورترین نقطه ی جهان به یکدیگر پیوست

و سرود عشق و انسان دوستی در جان ما طنین انداخت

هر کس با هر توانی که داشت به میدان آمد

ما نیز به عنوان قطره ای از این اقیانوس بی کران و فرزند این سرزمین تلاشی را آغاز کرده ایم

که با همت شما مردمان نیک سرشت به بار خواهد نشست

زندگی به کامتان باد

                                                  خاک پای شما  شجریان


در ادامه آوازی بسیار درخور این فاجعه اجرا کردند


برسان باده که غم روی نمود ای ساقی
این شبیخون بلا باز چه بود ای ساقی

حالیا نقش دل ماست در ایینه ی جام
تا چه رنگ آورد این چرخ کبود ای ساقی
 
دیدی آن یار که بستیم صد امید در او
چون به خون دل ما دست گشود ای ساقی
 
تیره شد آتش یزدانی ما از دم دیو
گرچه در چشم خود انداخته دود ای ساقی
 
تشنه ی خون زمین است فلک ، وین مه نو
کهنه داسی ست که بس کشته درود ای ساقی
 
منتی نیست اگر روز و شبی بیشم داد
چه ازو کاست و بر من چه فزود ای ساقی
 
بس که شستیم به خوناب جگر جامه ی جان
نه ازو تار به جا ماند و نه پود ای ساقی
 
حق به دست دل من بود که در معبد عشق
سر به غیر تو نیاورد فرود ای ساقی

این لب و جام پی گردش می ساخته اند
ورنه بی می و لب جام چه سود ای ساقی
 
در فروبند که چون سایه در این خلوت غم
با کسم نیست سر گفت و شنود ای ساقی


                                                                             "هوشنگ ابتهاج"

این آواز بسیار زیبا که در کنسرت هم نوا با بم خوانده شده،در کرد بیات اجرا شده است

کدوم گوشه ها؟؟ بخدا نمیدونم.هنوز به اونجا ها نرسیدم


دانلود آواز کرد بیات استاد شجریان در کنسرت همنوا با بم