زخم و مرگ شعری از لورکا ترجمه و دکلمه ی شاملو

فدریکو گارسیا لورکا در این شعر مرگ ایگناسیو سانچز مخیاس را به گونه ای شگرف می سراید

سال 1934

ایگناسیو در زمان خود یکی از بزرگترین گاوبازان اسپانیا بود و آنگونه که خود لورکا از او یاد می کند

ایگناسیو منش و خویی پهلوانانه و جوانمردانه داشته است.

این دو در حدود 10 سال با هم دوست صمیمی بوده اند.تا لحظه ی مرگ ایگناسیو.

لورکا به گونه ای اعجاب انگیز مرگ دوستش را با ادبیات روایی به نمایش میگذارد

از مرگ ایگناسیو می نویسد تا او را جاودانه کند.با شعری که در تاریخ جاودانه شد.

از سویی دیگر ما فهم و درک زیبایی این شعر عظیم را مدیون شاملوی بزرگ هستیم

که با ترجمه ی این شعر، خود حماسه ای دیگر، هم اندازه با شعر لورکا آفریده است.

شما با خواندن این شعر براحتی می توانید صحنه ی مرگ ایگناسیو را تجسم کنید و با

حال و هوای آن دوران همراه شوید.

موزیک متن هم بسیار زیبا و مناسب انتخاب شده و این توانایی را دارد که براحتی شنونده را

به فضای میدان گاوبازی در آن دوران در اسپانیا ببرد.

در این فایل که برای دانلود گذاشتم، شاملو دو شعر از لورکا رو دکلمه می کنه

اولی که همون مرثیه ای برای مرگ ایگناسیو هست

دومی هم شعر کمانداران هست که اون هم به نوبه ی خود زیباست.

شما رو به شنیدن این دکلمه ی زیبا با صدای گرم شاملو دعوت می کنم.

متن شعر در ادامه ی مطلب


دانلود دکلمه ی زخم و مرگ با صدای شاملو

 


آواز ایرانی

آرشیو مطالب آواز ایرانی

ادامه نوشته

بیچاره خلق

...

...

...

...

...

دستانِ بسته‌ام را 

آزاد کردم از 

زنجیرهای خواب

...

...

...

...

...

توفان خنده ها

...

...

...

توفان خنده ها

...

...

من

درد در رگانم
حسرت در استخوانم
چيزی نظير آتش در جانم
پيچيد.

سرتاسر وجود مرا
گويی
چيزی به هم فشرد
تا قطره‌ ای به تفته‌گی خورشيد
جوشيد از دو چشمم.
از تلخی تمامی درياها
در اشک ناتوانی خود ساغری زدم.

آنان به آفتاب شیفته بودند 

زیرا که آفتاب 

تنهاترین حقیقتِشان بود 

احساسِ واقعیتِشان بود

 با نور و گرمی‌اش 

مفهومِ بی‌ریای رفاقت بود 

با تابناکی‌اش  

مفهومِ بی‌فریبِ صداقت بود

(ای کاش می‌توانستند 

از آفتاب یاد بگیرند 

که بی‌دریغ باشند 

در دردها و شادی‌هاشان 

حتا 

با نانِ خشکِشان. ــ 

و کاردهایشان را 

جز از برایِ قسمت کردن 

بیرون نیاورند.) 

افسوس

آفتاب 

مفهومِ بی‌دریغِ عدالت بود و 

 آنان به عدل شیفته بودند و 

اکنون ...

...

...

...

...

...

ای کاش می‌توانستم 

خونِ رگانِ خود را 

من 

قطره 

قطره 

قطره 

 بگریم 

تا باورم کنند

ای کاش می‌توانستم 

ــ یک لحظه می‌توانستم ای کاش ــ 

 بر شانه‌های خود بنشانم 

این خلقِ بی‌شمار را، 

گردِ حبابِ خاک بگردانم 

 تا با دو چشمِ خویش ببینند که خورشیدِشان کجاست  

و باورم کنند

ای کاش 

 می‌توانستم . . .




شاملو


به یاد بمباران شیمیایی حلبجه

۲۵ اسفند مصادف با ۱۶ مارس در سال ۱۹۸۸ توسط رژیم وقت عراق طی عملیاتی مرسوم به عملیات انفال مردم کرد حلبجه بمباران شیمیایی شدند و پیرامون آن حدود ۱۸۲ هزار نفر به‌ویژه کودکان و زنان و سالخوردگان آن کشته شدند

تاریخچه

حلبجه

حلبجه


شاعر بلند آوازه ی کرد ، شیرکو بیکه س شعری زیبا در این باب سروده است

که تقدیم میکنم:

شیرکو بیکه س

 

له‌ دووای خنکانی هه‌له‌بجه

سکاڵایه‌کی  درێژم نووسی بۆ خودا

به‌ر له‌ خه‌ڵکی بۆ دره‌ختێکم خوێنده‌وه‌

                                             دره‌خت گریا

  له‌ په‌ناوه‌ باڵنده‌یه‌کی پۆسته‌ چی  وتی:

          "باشه‌ کێ بۆت ده‌با؟

                 گه‌ر به‌ ته‌مای منی بیبه‌م

                  من ناگه‌مه‌ عه‌رشی خودا"

    بووه‌ شه‌و دره‌نگ

   فریشته‌ی ره‌شپۆشی شێعرم  وتی:

                 " تۆ هیچ خه‌مت نه‌بێ ، من بۆت ده‌به‌م هه‌تا سه‌رێ،

                      تا که‌شکه‌ڵان،

                           به‌ڵام به‌ڵێنت ناده‌مێ خۆی نامه‌که‌م لێ وه‌رگر،

                                  خۆت ده‌زانی ، خودای گه‌وره‌ کێ ده‌یبینێ"

وتم: " سپاس ، تۆ هه‌ڵفڕه‌" 

فریشته‌ی ئیلهام هه‌ڵفڕی و 

له‌گه‌ڵ خۆی سکاڵای برد

   رۆژی دووایی که‌ هاته‌وه‌ 

      سکرتێری پله‌ چوواری  نوسینگه‌ی خودا

                               عوبێد ناوێک!

   هه‌ر له‌  سه‌ر  هه‌مان سکاڵا 

                له‌ داوێنی دا 

                       به عه‌ره‌بی بۆی نووسیبووم :

                            گه‌وجه بیکه‌ به عه‌ره‌بی 

                              لێره‌ که‌س کوردی نازانێ و نایبه‌ین بۆ خودا

 

شێرکۆ بێکه‌س

 


ترجمه:

بعد از کشتار حلبجه

درد نامه ای طولانی برای خدا نوشتم

قبل از مردم

آنرا برای درختی خواندم

درخت گریست

در آن نزدیکی

پرنده ای نامه بر

گفت نامه  را چه کس برایت می برد؟

اگر انتظار داری من ببرم

من توانایی رسیدن به عرش خدا را ندارم …

در انتهای شب

فرشته سیاه پوش شعرم

گفت هیچ نگران نباش

من نامه را تا آن بالا برایت می برم

تا عرش خدا

ولی اطمینان ندارم خودش نامه را از من بگیرد

خودت میدانی

خدای بزرگ را کس نمی بیند …

گفتم : قبول ! تو پرواز کن !

پرنده الهام پرواز کرد

و رنج نامه ام را با خود برد

روز بعد که برگشت

منشی درجه چهارم دفتر خدا

عبید نامی

پایین همان نامه

به عربی نوشته بود :

” ابله !

عربی بنویس,

هیچ کس اینجا

کردی نمی داند “

و نامه را به دست خدا نمیرسانیم !!!

shirko bikes,skale bo halabje,youtube

حبلجه

حلبجه

ویدئو کلیپ این دکلمه را دانلود کنید

جشنواره دکلمه

سلام

بلاخره امشب تونستم دکلمه ها رو مرتب کنم و جشنواره رو برگزار کنم

بله میدونم که قرار بود در بهمن ماه این جشنواره برگزار بشه و من بدقولی کردم

ولی باور کنید حسش نبود.وبلاگ آواز ایرانی در واقع انعکاسی از حالات درونی منه

این روزها خیلی ناراحتم.خیلی غمگینم.حتما خیلی از شما ها هم همین حس من رو دارید

قبول کنید، وقتی آدم دلش خونه، بغض گلوش رو فشرده، چطور میتونه با خیال راحت

از شعر و گل و بلبل بگه و دکلمه بخونه و توی وبلاگ مطلب بنویسه؟

امروز سعی کردم با خودم کنار بیام و به خودم گفتم، در هر شرایطی زندگی جریان داره

و نباید اینها بگذاره که ما شکسته و فرسوده بشیم.

نور امید به قلبم تابید و دوباره دست به قلم شدم.


جشنواره دکلمه:

حدود ۱۰ نفر در این جشنواره شرکت کردند و لطف نموده و فایل دکلمه های خودشون رو برای من فرستادند

البته من انتظار داشتم که دوستان بیشتری شرکت کنند. ولی گویا بعضی دوستان به بهانه های مختلف

از زیر کار در رفتند (صدام خوب نیست، سرما خوردم، دلم درد میکنه . . .)

ترتیبی در کار نیست و دکلمه ها به صورت رندوم در اینجا گذاشته میشوند.

این روزها سایت www.4shared.com فیلتر میباشد

و شاید عده ای از دوستان نتوانند از این سایت برای دانلود استفاده کنند

برای همین منظور یک لینک دیگر هم برای دانلود اضافه شده است که این یکی فیلتر نمیباشد

توجه:

لینک کمکی جدیدی برای دانلود اضافه کرده ام که از سایت پرشین گیگ میباشد

و مشکلی از لحاظ فیلترینگ ندارد


خانم آناهیتا رضایی: شعر از : سید علی صالحی

حال همه ی ما خوب است اما تو باور ممکن


خانم عاطفه: شعر از: فوغ فرخ زاد

ای ستاره ها

http://www.persiangig.com/pages/download/?dl=http://kasra-avaz.persiangig.com/Ey%20Setareha-%20Atefe.mp3


خانم صبا رهگذر:شعر:فروغ فرخ زاد

ای شب از رویای تو رنگین شده

http://www.persiangig.com/pages/download/?dl=http://kasra-avaz.persiangig.com/saba%20rahgozar.mp3

 


خانم مهشید زارعی:شعر: سایه (هرشنگ ابتهاج)

میخوانمت

http://www.persiangig.com/pages/download/?dl=http://kasra-avaz.persiangig.com/mahshid.mp3


خانم مطهر سلیمانی: شعر:حافظ

پادشه خوبان


http://www.persiangig.com/pages/download/?dl=http://kasra-avaz.persiangig.com/padeshahe%20khuban.mp3


آقای میر مقداد صفری:شعر:فاضل نظری

آن روزها

http://www.persiangig.com/pages/download/?dl=http://kasra-avaz.persiangig.com/meqdad-An%20ruzha.mp3


خانم فاطمه اسماعیل زاده:شعر: فریدون مشیری

اشتیاق

http://www.persiangig.com/pages/download/?dl=http://kasra-avaz.persiangig.com/eshtiaq-esmaeilzade.mp3


آقای رهی واحد نژاد: شعر: حافظ

همای اوج سعادت

http://www.persiangig.com/pages/download/?dl=http://kasra-avaz.persiangig.com/rahi-homaye%20ovje%20saadat.mp3

خانم ترانه (نام مستعار):شعر:فروغ فرخ زاد

ای شب از رویای تو رنگین شده

http://kasra-avaz.persiangig.com/tarane-ey%20shab%20az%20royye%20to%20rangin%20shode_2.wav


خانم کیمیا منفرد:شعر: کیمیا منفرد

زمستان

http://ifile.it/wur2069/Kimiya.M.Zemestan.www.tavalodino.blogfa.com....67.mp3


خانم ستاره:شعر از: ستاره
 

کسری وحیدی:شعر:فریدون مشیری

کوچه

http://www.persiangig.com/pages/download/?dl=http://kasra-avaz.persiangig.com/kuche-kasra%20vahidi.mp3


از همه ی دوستان که لطف کردند و در این جشنواره شرکت کردند و با صدای خود، محفل

آواز ایرانی را گرم نمودند بسیار سپاسگذارم


آواز ایرانی

 

آیدا در آینه (دکلمه ی شاملو)

من عاشق این شعرم.مخصوصا با صدای شاملوی بزرگ

آیدا در اینه

لبانت
به ظرافت شعر
شهوانی ترین بوسه ها را به شرمی چنان مبدل می کند
که جاندار غار نشین از آن سود می جوید
تا به صورت انسان دراید

و گونه هایت
با دو شیار مّورب
که غرور ترا هدایت می کنند و
سرنوشت مرا
که شب را تحمل کرده ام
بی آن که به انتظار صبح
مسلح بوده باشم،
و بکارتی سر بلند را
از روسپیخانه های داد و ستد
سر به مهر باز آورده م

هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست
که من به زندگی نشستم!

و چشمانت راز آتش است

و عشقت پیروزی آدمی ست
هنگامی که به جنگ تقدیر می شتابد

و آغوشت
اندک جائی برای زیستن
اندک جائی برای مردن
و گریز از شهر
که به هزار انگشت
به وقاحت
پاکی آسمان را متهم می کند
کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود
و انسان با نخستین درد

در من زندانی ستمگری بود
که به آواز زنجیرش خو نمی کرد -
من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

توفان ها
در رقص عظیم تو
به شکوهمندی
نی لبکی می نوازند،
و ترانه رگ هایت
آفتاب همیشه را طالع می کند

بگذار چنان از خواب بر ایم
که کوچه های شهر
حضور مرا دریابند
دستانت آشتی است
ودوستانی که یاری می دهند
تا دشمنی
از یاد برده شود
پیشانیت ایینه ای بلند است
تابناک و بلند،
که خواهران هفتگانه در آن می نگرند
تا به زیبایی خویش دست یابند

دو پرنده بی طاقت در سینه ات آوازمی خوانند
تابستان از کدامین راه فرا خواهد رسید
تا عطش
آب ها را گوارا تر کند؟

تا در آیینه پدیدار آئی
عمری دراز در آن نگریستم
من برکه ها ودریا ها را گریستم
ای پری وار درقالب آدمی
که پیکرت جزدر خلواره ناراستی نمی سوزد!
حضورت بهشتی است
که گریز از جهنم را توجیه می کند،
دریائی که مرا در خود غرق می کند
تا از همه گناهان ودروغ
شسته شوم
وسپیده دم با دستهایت بیدارمی شود

دانلود دکلمه ی آیدا در آینه شاملو