یادگار دوست
هر وقت دلت واسه خدا تنگ شد این آلبوم زیبا رو با دل و جون گوش بده
خیلی وقت بود میخواستم راجع به این اثر ارزشمند استاد شهرام ناظری مطلبی بنویسم
ولی حقیقتش میترسیدم.میترسیدم از اینکه نکنه مطلبی که مینویسم شایسته و در خور این اثر نباشه
من یقین دارم همونطور که مولانا با این اشعار با خدا راز و نیاز میکرده،
کامبیز روشن روان و شهرام ناظری هم با این اثر قصد راز و نیاز با یگانه محبوب
ویگانه دوست رو داشتن
من هر بار که این آلبوم رو گوش میدم اشک فراق از چشمام جاری میشه
اونوقته که دلم میخواد خدا منو بغل کنه
اونوقته که میفهمم که ما بی یاد او چقدر تنهاییم
چقدر حقیریم
و چقدر دلتنگ
دلتنگ یگانه دوست
به نظر من اگه با تمام وجود این اثر رو گوش بدید خودش میشه یه نوع عبادت.
میتونید با خدا درد دل و مناجات کنید
خواهش میکنم اگه دانلود کردید یا اگه آلبومش رو تهیه کردید یا دارید
هر بار به دقت از اول تا آخرش رو گوش بدید
توی خلوت خودتون
خلوتتون با خدا
اونوقت به حرفای من میرسید
(البته به دلیل سنگین بودن متن شعرها و سنگین بودن نوع آهنگ پردازی و اجرای استاد ناظری
شاید واسه اونایی که زیاد با موسیقی اصیل سر و کار نداشتن لازم باشه
چندین و چند بار گوش بدن تا مطلب براشون روان بشه و خوب جا بیفته)
بهتون پیشنهاد میکنم یه کپی کامل از این مطلب بگیرید
و هر وقت خواستید این اثر رو گوش بدید این مطلب رو هم در کنارش
بخونید
نام اثر: یادگار دوست
خواننده: شهرام ناظری
آهنگساز و تنظیم برای ارکستر: کامبیز روشن روان
اجرا: ارکستر سمفونیک
سولیستها: محمد کیانی نژاد : نی
حمید مبتسم: تار و سه تار
مجتبی میرزاده: کمانچه
گوینده:
عبداله آقازاده
بخش اول (روی الف):
تراک 1
گوینده:
ای دوست ! قبولم کن و جانم بستان مستم کن و وز هر دو جهانم بستان
با هرچه دلم قرار گیرد بی تو . . . آتش به من اندر زن و آنم بستان
ملودی ها دقیقا رو به خداست و خیلی راحت فاصله دلتنگی آدمی رو نشون میده.که ما چقدر دور و تنهاییم ...
گوینده:
ای زندگی تن و توانم همه تو! جانی و دلی ای دل و جانم همه تو
تو هستی من شدی از آنی همه من من نیست شدم در تو از آنم همه تو
حالا نوبت به زجه های ناظری میرسه که اینطور شروع میکنه
شهرام ناظری:
باز آی که تا به خود نیازم بینی بیداری شب های درازم بینی (در آمد ماهور)
نی ،نی غلطم که خود فراق تو مرا کی زنده رها کند که بازم بینی (در آمد ماهور)
هر روز دلم در غم تو زارتر است وز من دل بیرحم تو بیزارتر است (گشایش)
بگذاشتی ام غم تو نگذاشت مرا حقا که غمت از تو وفادارتر است (گشایش و فرود به ماهور)
بر من در وصل بسته می دارد دوست دل را به عنا شکسته می دارد دوست (اشاره به دلکش)
زین پس من و دلشستگی بر در او چون دوست دل شکسته می دارد دوست (فرود به ماهور)
حالا دوباره همین شعر رو این بار با تصنیف میخونه
تصنیف: داد ، خاوران
باز آی که تا به خود نیازم بینی
بیداری شب های درازم بینی
نی ،نی غلطم که خود فراق تو مرا
کی زنده رها کند که بازم بینی
هر روز دلم در غم تو زارتر است
وز من دل بیرحم تو بیزارتر است
بگذاشتی ام غم تو نگذاشت مرا
حقا که غمت از تو وفادارتر است
بر من در وصل بسته می دارد دوست
دل را به عنا شکسته می دارد دوست
زین پس من و دلشستگی بر در او
چون دوست دل شکسته می دارد دوست
گوینده:
خود ممکن آن نیست که بردارم دل آن به که به سودای تو بسپارم دل
گر من به غم عشق تو نسپارم دل دل را چه کنم؟ بهر چه میدارم دل
در عشق تو هر حیله که کردم، هیچ است
هر خون جگر که بی تو خوردم، هیچ است
از درد تو هیچ روی درمانم نیست
درمان که کند مرا؟ که دردم هیچ است
من بودم و دوش، آن بت بنده نواز
از من همه لابه بود و از وی همه ناز
شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید
شب را چه گنه ، حدیث ما بود دراز
ملودی این قسمت هزاران حرف نگفته رو یکجا بیان میکنه
گوینده:
دلتنگم و دیدار تو درمان من است بی رنگ رخت زمانه زندان من است
بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی آن چه از غم هجران تو بر جان من است
ببینید مولانا با یگانه محبوبش چگونه سخن میگوید
بیاید ما هم اینجوری باشیم.بیاید با یگانه دوست اینجوری حرف بزنیم
گوینده:
ای نور دل و دیده و جانم ! چونی؟ و ای آرزوی هر دو جهانم! چونی؟
من بی لب لعل تو چنانم که مپرس تو بی رخ زرد من ندانم چونی
اینجا ملودی دقیقا زرد رخی و پریشان حالی خودش رو به تصویر میکشه.
سنتور داره گریه میکنه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
افغان کردم،بر آن فغانم میسوخت خاموش کردم، چو خاموشانم میسوخت
از جمله کرانها برون کرد مرا رفتم به میان و در میانم میسوخت
من درد تورا زدست آسان ندهم دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم که آن درد به صد هزار درمان ندهم
شهرام ناظری:
من درد تورا زدست آسان ندهم دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم که آن درد به صد هزار درمان ندهم (گوشه داد – سوز و گداز)
(روی ب)
تراک 2
گوینده:
اندر دل بی وفا غم و ماتم باد آن را که وفا نیست ز عالم کم باد
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد؟ جز غم،که هزار آفرین بر غم باد
در عشق تو ام،نصیحت و پند چه سود؟ زهراب چشیده ام مرا قند چه سود؟
گویند مرا که،بند بر پاش نهید دیوانه دل است،پام بر بند چه سود؟ (وای من با این بیت دیوونه میشم)
چشماتون رو ببندید و به موسیقی این قسمت خوب گوش بدید
دقیقا حس در بند بودن رو تداعی میکنه.
اینجاست که باید بوسه زد بر دستان کامبیز روشن روان
وای اینجا مولانا اوج عشقش رو به خدا نشون میده
اوج خشوع در برابر محبوب
گوینده:
من ذره و خورشید لقایی تو مرا بیمار غمم عین دوایی تو مرا
بی بال پر اندر پی تو میپرم من که شده ام،چو کهربایی تو مرا
نمیدونم ، تاحالا چیزی در مورد سمای عارفانه شنیدید؟ رقص شترمرغ رو دیدید؟(رقص شتر مرغ رو هم
به سمای عارفانه تشبیه میکنن.اگه فیلم آواز گنجشک ها رو دیده باشید،میدونید چی میگم)
کمانچه میرزاده اینجا دقیقا این حالت رو به تصویر میکشه (بی بال و پر اندر پی تو میپرم)
و زخمه های تار به این طرف و آنطرف افتادن عارف رو در حین سما نشون میده
گوینده:
غم را بر او گزیده میباید کرد وز چاه طمع بریده میباید کرد
خون دل من ریخته میخواهد یار این کار مرا به دیده میباید کرد
آبی که از این دیده چو خون میریزد خون است، بیا ببین که چون میریزد
پیداست که خون من چه برداشت کند دل میخورد و دیده برون میریزد
عاشق همه سال مست و رسوا بادا دیوانه و شوریده و شیدا بادا
با هوشیاری غصه هر چیز خوریم چون مست شدیم،هرچه بادا بادا
وقتی میگه هرچه بادا بادا،ملودی های متن غم رو فراموش میکنن و به پایکوبی مشغول میشن.
البته نه زیاد شاد.یه مستی عارفانه
شهرام ناظری:
دل در غم عشق مبتلا خواهم کرد دل را سپر تیر بلا خواهم کرد
عمری که نه در عشق تو بگذاشته ام امروز به خون دل قضا خواهم کرد (آواز راک عبدالله)
که الحق خوب از پس اجراش بر اومد.چون کلا راک خیلی سخته
گوینده:
از بس که برآورد غمت آه از من ترسم که شود به کام بدخواه از من
دردا که ز هجران تو ای جان جهان! خون شد دلم و دلت نه آگاه از من
شهرام ناظری:
از بس که برآورد غمت آه از من ترسم که شود به کام بدخواه از من
دردا که ز هجران تو ای جان جهان! خون شد دلم و دلت نه آگاه از من (آواز راک کشمیر)
اونایی که راک کشمیر رو تمرین کردن میدونن چقدر سخته
آفرین به استاد ناظری که اینقدر خوب اجرا کرد
شهرام ناظری:
تا با غم عشق تو مرا کار افتاد بیچاره دلم در غم بسیار افتاد
بسیار فتاده بود اندر غم عشق اما نه چنین زار که این بار افتاد
سودای تورابهانه ای بس باشد مدهوش تو را ترانه ای بس باشد
در کشتن ما چه میزنی تیر جفا؟ ما را سر تازیانه ای بس باشد (تصنیف راک عبدالله)
گوینده:
ما کار و دکان و پیشه را سوخته ایم شعر غزل و دو بیتی آموخته ایم
در عشق، که او جان و دل و دیده ی ماست جان و دل ودیده،هر سه را سوخته ایم
امیدوارم تونسته باشم حق مطلب رو بیان کنم . . .
دست استاد بزرگ کامبیز روشن روان و استاد شهرام ناظری رو برای ساخت این اثر فوق العاده میبوسم
وحالا نوبت به دانلود میرسه
دانلود یادگار دوست 1 درآمد ماهور