ما رو باش
ما رو باش رو چه درختی اسممونو جا می ذاشتیم، ماروباش!
قسمی جز اون دو چشم نا مسلمون که نداشتیم ؛ ما رو باش!
تشنه موندیم ولی مشت آب نا اهلو نخواستیم سر ظهر
گفتی از جنس نظر کرده ی ابریم و می باریم ، ما رو باش!
چشم خشکیده داره به ناودون کوچه حسادت می کنه
ما به این بغض سمج گفته بودیم ابر بهاریم، مارو باش!
پاکی تو رونق یه دریا ماهی رو شکسته توی تور
دریا گفته که ما صیادیم و غافل که شکاریم ، ما رو باش!
به هوای تو چراغ حرمت رفیقو کشتیم، نارفیق!
چون برای حجلمون می خواستی مهتابو بیاری ، مارو باش!
به هواداری تو شیشه ی میخونه رو با سنگ شکستیم
سنگ و شیشه اگه دشمن، من و تو که موندگاریم؛ ماروباش!
غزل کوچه ی ما قلندرای پیر عاشق که اینه...
فکر تازه عاشق پیاده باش، ما که سواریم ، مارو باش!
اینا رو باش!....
