بوی جوی مولیان آید همی        یاد یار مهربان آید همی


 تصنیف بوی جوی مولیان

این تصنیف بسیار زیبا و خاطره انگیز را استاد بنان به همراهی بانو مرضیه خوانده اند

 

بوي جوي موليان آيد همي                          ياد يار مهربان آيد همي

 

ريگ آموي و درشتي های او                       زير پايم پرنيان آيد همي

 

آب جيحون از نشاط روي دوست                خنگ ما را تا ميان آيد همي

 

اي بخارا شاد باش و دير زي                   مير زي تو شادمان آيد همي

 

مير ماه است و بخارا آسمان                     ماه سوي آسمان آيد همي

 

مير سرو است و بخارا بوستان               سرو سوي بوستان آيد همي

 

 

 

شاعر گرانقدر رودکی شاعر چیره دست قرن سوم هجری

 

دانلود تصنیف زیبای بوی جوی مولیان

پس از تو نمونم براي خدا

پس از تو نمونم براي خدا

گلپايگاني

علي اكبر گلپايگاني را همه ميشناسند و نيازي به معرفي نيست

ترانه زيباي تك درخت را نيز همه ميشناسند

آهنگ : اسدالله ملک

ترانه : هما میرافشار

خواننده : اکبر گلپایگانی

 

پس از تو نمونم برای خدا       تو مرگ دلم را ببین و برو
چو طوفان سنگین ز شاخه ی غم    گل هستی ام را بچین و برو

که هستم من اون تک درختی   که در کام طوفان نشسته
همه شاخه های وجودش    ز خشم طبیعت شکسته
ندونستم این را به عالم    نمی مونه عشقت برایم
که هستم من اون تک درختی    که در کام طوفان نشسته
همه شاخه های وجودش   ز خشم طبیعت شکسته

ندونستم ای بی خبر ز دلم   که بی اعتباره وفای تو هم
که هستم من اون تک درختی   که در کام طوفان نشسته
همه شاخه های وجودش   ز خشم طبیعت شکسته

تو اکنون ز عشقم گریزونی    غمم را ز چشمم نمی خونی
ازین غم چه حالم ، نمی دونی

لينك تك درخت از يوتيوب

 

تك درخت را دانلود كنيد

آواز حسنی نگو بلا بگو در مایه دشتی

آواز حسنی نگو بلا بگو در مایه دشتی

 

عکس این خواننده

سلام دوستان امروز میخوام یک اثر ناب و بی نظیر دیگه رو خدمتتون معرفی کنم

شاید کمتر کسی این آواز زیبا و ماهرانه رو شنیده باشه

برای اولین بار خواننده جوان آواز ایران  حسنی (همون که عکسش رو می بینید)

شعر زیبا و خاطره انگیز توی ده شلمرود حسنی تک و تنها بود  رو به صورت آوازی زیبا در مایه دشتی اجرا کرده است

سراینده این شعر منوچهر احترامی چندین پیش دار فانی را وداع گفت

همه ما از این شعر زیبا خاطره ها داریم

خواننده جوان و محبوب ما این اثر رو تقدیم کرده به سراینده شعر

شعر آواز:

توی ده شلمرود
حسنی تک و تنها بود

حسنی نگو بلا بگو
تنبل تنبلا بگو

موی بلند روی سیاه
ناخن دراز واه واه واه

نه فلفلی نه قلقلی
 نه  مرغ زرد کاکلی
هیچکس باهاش رفیق نبود

تنها روی سه پایه
نشسته بود تو سایه

باباش می‌گفت:
حسنی میای بریم حموم؟
نه نمیام نه نمیام

سرتو می‌خوای اصلاح کنی؟
نه نمی‌خوام نه نمی‌خوام

کره الاغ کدخدا
یورتمه می‌رفت تو کوچه‌ها

الاغه چرا یورتمه می‌ری؟

دارم می‌رم بار ببرم
دیرم شده عجله دارم

الاغ خوب و نازنین
سر در هوا سم بر زمین
یالت بلند و پرمو
دمت مثال جارو
یک  کمی به من سواری می‌دی؟

نه که نمی‌دم
چرا نمی‌دی؟

واسه اینکه من تمیزم
پیش همه عزیزم

اما تو چی؟
موی بلند روی سیاه
ناخن دراز واه واه واه!

غاز پرید تو استخر
تو اردکی یا غازی؟

من غاز خوش زبان
میای بریم به بازی؟

نه جانم
چرا نمیای؟

واسه اینکه من
صبح تا غروب
میون آب کنار جو
مشغول کار شستشو

اما تو چی؟
موی بلند روی سیاه
ناخن دراز واه واه واه

در وا شد و یه جوجه
دوید و اومد تو کوچه

جیک جیک کنان
گردش زنان
اومدو اومد پیش حسنی

جوجه کوچولو
کوچول موچولو
میای با من بازی کنی؟

مادرش اومد قدقدقدا
برو خونتون تو رو به خدا

جوجه‌ی ریزه میزه
ببین چقد تمیزه؟

اما تو چی؟
موی بلند روی سیاه
ناخن دراز واه واه واه

حسنی با چشم گریون
پا شد و اومد تو میدون:

آی فلفلی آی قلقلی
میاین با من بازی کنین؟

نه که نمیایم
چرا نمیاین؟

فلفلی گفت:
من و داداشم و بابام و عموم
هفته‌ای دو بار می‌ریم حموم

اما تو چی؟
قلقلی گفت: نگاش کنین

موی بلند روی سیاه
ناخن دراز واه واه واه

حسنی دوید پیش باباش

حسنی میای بریم حموم؟
میام میام

سرتو می‌خوای اصلاح کنی؟
میخوام میخوام

حسنی نگو یه دسته گل
 تر و تمیز و تپل مپل

الاغ و خروس و جوجه غاز و ببعی
با فلفلی با قلقلی با مرغ زرد کاکلی
حلقه زدن دور حسن

الاغه می‌گفت:
اگه کاری نداری بریم الاغ سواری

خروسه می گفت:
قوقولی قوقو قوقولی قوقو
 هر چی میخوای فوری بگو

مرغه می‌گفت:
حسنی برو تو کوچه
بازی بکن با جوجه

غاز می‌گفت:
حسنی  بیا با همدیگه بریم شنا

توی ده شلمرود
حسنی دیگه تنها نبود


آواز حسنی نگو بلا بگو را  حتما دانلود کنید

گنبد مینا

گنبد مینا

وای خدای من

دوباره دارم گنبد مینا رو گوش میدم

چندمین باره؟ نمیدونم

اولین زخمه ی سازهای گروه ارکستر کافیه تا تمام بدنم رو به لرزه در بیاره

این کار چرا اینقدر قویه؟

آلبوم گنبد مینا با دو اثر یکی در آواز ماهور و دیگری در آواز دشتی اجرا شده

من اینجا به آواز دشتی این اثر میپردازم

آهنگساز و تکنواز سنتور:پرویز مشکاتیان

تنظیم:محمدرضا درویشی

آواز:محمدرضاشجریان

مقدمه ی گنبد مینا(دشتی)-ریتم:۴/۶

دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد-چون بشد دلبر و با یار وفا دار چه کرد

(درآمد دشتی)

آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت-وه از آن مست که با یار وفادار چه کرد

(درآمد دشتی)

اشک من رنگ شفق یافت زبی مهری یار-طالع بی شفقت بین که در این کار چه کرد

(بیات راجع)

برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر-وه که با خرمن مجنون دل افکار چه کرد(عشاق)

ساقیا جام می ام ده که نگارنده غیب-نیست معلوم که در پرده ی اسرار چه کرد(عشاق)

آن که پرنقش زد این دایره مینایی-کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد(بیات راجع)

فکر عشق آتش غم دردل حافظ زدوسوخت-یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد

(عشاق برگشت به دشتی فرود در شور)

در بین آواز قطعه یی توسط سنتور نواخته می شود که

مضراب پرانی لنگ(شور) نام دارد

تصنیف:

دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم و اندر این کار دل خویش به دریا فکنم
از دل تنگ گنهکار برآرم آهی کتش اندر گنه آدم و حوا فکنم
مایه خوشدلی آن جاست که دلدار آن جاست می‌کنم جهد که خود را مگر آن جا فکنم
بگشا بند قبا ای مه خورشیدکلاه تا چو زلفت سر سودازده در پا فکنم
خورده‌ام تیر فلک باده بده تا سرمست عقده دربند کمر ترکش جوزا فکنم
جرعه جام بر این تخت روان افشانم غلغل چنگ در این گنبد مینا فکنم
حافظا تکیه بر ایام چو سهو است و خطا

من چرا عشرت امروز به فردا فکنم

 

دانلود آواز گنبد مینا به همراه تصنیف

 

استاد كيست؟

استاد كيست؟

چه كسي را ميتوان استاد نامید؟

اول از همه بايد بگم كه من براي تمام هنرمندان و هنرجويان احترام قائلم و با نوشتن اين مطلب  قصد كوچك كردن مقام هيچ يك از هنرمندان رو ندارم

امروزه جامعه ي هنري ما از نبود جايگاه مشخص براي عناوين هنرمندان رنج ميبرد و شاهد آن هستيم كه القاب و عنوان ها بدون كوچكترين تفكري به اشخاص داده ميشود

 آيا به هر كسي که دلمان خواست مي توانيم بگوييم استاد؟

براستی  استاد كيست؟

مثلا در یک برنامه تلویزیونی یا رادیویی بارها شنیده ایم که  نام محمد اصفهاني را با پيشوند استاد  بيان ميكنند

يا ميگويند استاد مختاباد

يا  استاد حسام الدين سراج

و  استاد هماي

درست است كه عزيزاني مانند مختاباد و اصفهاني و . . . در ميان مردم محبوب هستند و انصافا صداي زيبايي نيز دارند

ولي صرف داشتن صداي زيبا دليل بر استاد بودن نيست

حتي زيبا خواندن هم نشانه استادي نيست

از همه مهمتر اينكه هر كسي كه كلاس درس داشته باشد و به تدريس آواز بپردازد باز نميتوان به همين سادگي او را استاد ناميد

امروزه استاد خطاب کردن هنرمندان موسيقي، از بي ضابطگي رنج مي برد. گاهي اوقات بحثهاي فرسايشي و بي نتيجه در مي گيرد. دوست عزيزي بدرستي پرسيده بود که آيا ملاک ما در استاد گفتن به کسي فقط بر اساس علاقه شخصي است يا ملاک و معياري در کار است؟ در اينجا بايدمنظور خود را از جايگاه اجتماعي استادي در هنر مشخص کنيم. آيا منظور شبيه همان استادان بنا، نقاش و ... است که به فرموده استاد دوامي همان اوستا  است، يا نه ، منظور واژه اي منحصر بفردتر وتـخصصي تر است؟

استاد واقعي كيست و وجه تمايز استاد با ديگران در چيست؟

استاد به چه کسی می توان گفت ؟
برای رسیدن به جواب بگذارید که با تعریف این واژه از نقطه نظر منبع اطلاعات ادبی شروع کنیم .

در فرهنگ دهخدا در برابر كلمه استاد آمده: ماهر , با مهارت , صاحب مهارت , حاذق .
همانطور که می بینیم , اگر به معنی لغوی و کلاسیک اکتفا کنیم , این واژه شامل خیلی ها میشود ، ولی من فکر می کنم که ما بایستی معنی بهتری برایش داشته باشیم .

در ضمن , ما یک مسئله فرهنگی هم اینجا داریم و آن این است که خیلی از واژه ها را برای چاپلوسی و تملق استفاده کرده و چیزی را که می گوییم قبول نداریم !! البته بعضی اوقات هم کلمه استاد برای کنایه زدن نیز استفاده می شود .

کلمه استاد در علوم آکادمیک , علمی , هنری و موسیقی نیز رایج است ؛ با اینکه صحبت من اینجا در رابطه با واژه استاد در موسیقی است ولی رابطه آن با دیگر موارد مشابه نیز منظور می باشد بنابراین فکر می کنم که ما برای تعریف بهتر آن بهتر است به سیستم عالیه آموزشی یعنی دانشگاه هم سری بزنیم .
در آنجا ما : استاد یار - دانش یار و استاد داریم ، هر مرحله هم احتیاجات ویژه خودش را دارد .
ولی به نظر می رسد که این واژه در موسیقی بسیار لوث گردیده و کلمه استاد مثل نقل و نبات استفاده می شود ؛ برای اینکه از لوث بودن و استفاده بی رویه کلمه استاد قدری جلوگیری کنیم بایستی یک تعریف خاصی برای استاد در موسیقی (ساز و آواز) داشته باشیم که در راستای تعریف سیستم عالیه آموزشی باشد .

به طور معمول دو ويژگي پنهان در استادي نهفته است. يکي کميابي و ديگري سن و سال.

خود واژه استادي از نخبه بودن حکايت دارد و از آنجا که نخبه بودن امري نسبي است، پس اگر فرض کنيم که بيشتر هنرمندان استاد باشند، حرمت و قداست اين واژه از بين مي رود.


 از طرفي چون متعالي شدن امري زمان بر است، معمولا دور از ذهن خواهد بود که کسي در سنين جواني به چنين درجه اي نائل شود.

هنرمند  عزيز امير حسين سام خاطره اي از مرحوم استاد عبادي ذکر مي کنند که وقتي ايشان را استاد خطاب کردند، بر آشفتند و فرمودند تا وقتي حسن کسايي زنده است، به من نگوييد استاد.

اگر چه کراني براي علم و هنر متصور نيست، اما استاد بايد به اندازه کافي به اين بي نهايت نزديک شده باشد بطوري که با صرفنظر کردن از موارد جزيي، به اصطلاح کامل و پخته شده باشد.

منظور از نزدیک شدن به بی نهایت چیست؟بعضی از هنرمندان وقتی به درجه والایی از هنر خود میرسند و چندین سال در این عرصه زحمت میکشند کم کم به این نتیجه میرسند که آثاری که سالها قبل خلق کرده اند

فاقد ارزش هنری است و خود آن را منسوخ میکنند

این نشانه رسیدن و نزدیک شدن به آن بی نهایتی است که قبلا ذکر شد

و در واقع برای هنر و استادی حد و کرانی نمی توان قائل بود

مواردی را که در رابطه با موسیقی , برای شخصی که استاد تلقی میشود می توان بیان نمود:

1- مهارت در نواختن و خواندن به نظر نوازندگان و خوانندگان چیره دست .

2- ابداع سبک خاص و متفاوت از دیگران که قابل تشخیص باشد .

3- انتشار کتاب , مقاله و سخنرانی در راستای بخش علمی موسیقی

4- هنر آموزی و تربیت شاگردان برجسته .

علاوه بر اينها

 استاد بايد روحيه اي پژوهشي داشته باشد. بايد اهل تحقيق و تاليف باشد. بايد جستجوگر و نا آرام باشد. روش گذشتگان را درک کرده باشد و خود چيزي براي آيندگان به آن افزوده باشد.

اين نو آوري و افزودن چيزي به ميراث گذشتگان، بايد مورد قبول واقع شود و رهرواني داشته باشد. وگر نه، اينکه سبکي ابداع شود که نه نقطه عزيمت آن معلوم باشد و نه مقبول اهل هنر واقع شود و رهروي هم نداشته باشد، با مرگ مبدع، خود نيز مي ميرد. چنين سبکي در بقا و دوام فرهنگ و هنر، هيچ جايگاهي نخواهد داشت

استاد بايد نقطه اتصال گذشته به آينده باشد و اين ميسر نخواهد بود مگر با تربيت شاگرد.

 اصلا با ذکر کلمه استاد، کلمه شاگرد هم به ذهن متبادر مي شود. پس هنرمند بدون شاگرد، استاد نمي تواند باشد. هر چند که هر شاگردي هم مقبول نظر نيست. چرا که هر شاگردي نمي تواند چراغ هنر را روشن نگه دارد. پس به زبان بهتر، براي اتصال گذشتگان و آيندگان، استاد بايد شاگرداني مبرز تربيت کند که لااقل تعدادي از آنها استادان آينده باشند

استاد بايد موثر بر جامعه باشد و نه تنها بر مخاطبين، بلکه بر هنرمندان متاخر هم تاثير گذار باشد. چنانکه در هر کوي و برزني که سازي زده شود يا آوازي خوانده شود بتوان تاثير و جاي پاي استاد را در آن يافت.

ممکن است افراد بنا به سلائق شخصی خود برداشتهای متفاوتی از واژه استاد را در ذهن خود بپرورانند .

اما مهم نوع نگاه بزرگان به این واژه است همانطور که محمدرضا شجریان در وصف جلیل شهناز بیان نمود.

متاسفانه تعدادی از هنرمندان جوان ما از شنیدن واژه استاد بعنوان پیشوند نام خود بسیار خوشحال میشوند و گمان میکنند که واقعا به درجه استادی رسیده اند و این همان جایگاهیست که بدنبال آن بودند.

همه ما به یاد داریم علیرضا افتخاری بارها دربرنامه های تلویزیونی وقتی استاد خطاب می شد اعتراض می کرد و می گفت من کوچکتر از آنم که این عنوان را به من بگید.



من در اينجا كسي را به عنوان استاد خطاب نميكنم چون از نوشتن اين مطالب قصدم استاد ناميدن كسي نيست

بلكه خواستم اين نكته را خاطر نشان كنم كه هر كسي را نمي شود استاد ناميد

شايد بعضي ها بگويند حالا چه مشكلي پيش مي آید اگه به هر كسي كه دلمان خواست بگوییم استاد؟

واضح است که  مشكلات زیادی ممكن است پيش بياید

آشكار است شخصي كه با تعاريف بالا به درجه استادي نايل شده در اين راه زحمات فراوان كشيده است

ولي اگر ما به كسي كه شرايط بالا را دارا نمي باشد لقب استاد را بدهيم  شكي نيست كه جايگاه و مسير اصلي خود را گم ميكند و با كمترين زحمتي خود را بالاي قله ها ميبيند

و ديگر تلاشي براي پيمودن راه پر فراز و نشيب تعالي نخواهد كرد

چه بسا به خود و لقب خود غره شود واين چيزي بجز مرگ هنري هنرمند در بر ندارد

در حقيقت شايد ما بدون آنكه خود بدانيم يا بخواهيم هنرمند محبوبمان را از مسير اصلي خود و راه پيشرفت بدر كنيم

و از طرفي كساني كه واقعا شايسته لقب استاد هستند  نا اميد شده و از زحماتي كه كشيده اند دلسرد ميشوند

نظر شما در اين رابطه چیست؟