آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا

یه شب با پسر عموم زیر برف قدم میزدیم

هوا خیلی مطبوع بود و برف زیبایی آروم آروم میبارید

من بی اختیار شروع کردم به خوندن آواز آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا

تموم که شد،پسر عموم گفت:وای خدایا چقدر لطیف و زیبا بود،احساس میکردم روی ابرام

زیبایی که پسر عموم حس کرده بود به خاطر زیبا خوندن من نبود بلکه بدلیل ظرافتی بود که روح الله خالقی در ترکیب و آهنگسازی این اثر جاودانه بکار برده بود

اين تركيب اعجاب انگيز كه درمایه بوسليك ساخته شده و جواد معروفی و روح الله خالقی به همراه روشنگ و بنان در آن سهم دارند

بنان مثل همیشه متین و باوقار میخواند

آهنگساز باذوقی مثل خالقی به خوبی میداند که چه ریتمی را برای صدای متین بنان انتخاب کند

همانطور که میدونیم این شعر رو شهریار سروده

گویا برای  معشوقه اش که سالها به انتظار او بود و معشوقه زمانی به سراغ شهریار می اید که شور جوانی وبهار زندگی به خزان زرد پیری رنگ باخته ودیگر حتی وجود معشوقی که شهریار همه عمر به پای عشق او سوخت چاره کار نمیکند

و چه زیبا گفت شهریار که

نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی

دکلمه دلنشین روشنک و بعد از آن صدای زیبا و غلتان بنان شوری وصف ناپذیر به آدمی میده

من خودم هر بار که این ترانه زیبا رو گوش میکنم موهای بدنم سیخ میشه

آمدي جانم به قربانت ولي حالا چرا ؟
بي وفا، بي وفا حالا كه من افتاده ام از پا چرا ؟

نوشدارويي و بعد از مرگ سهراب آمدي
سنگدل اين زودتر مي خواستي حالا چرا ؟

عمر ما را مهلت امروز و فرداي تو نيست
من كه يك امروز مهمان توام فردا چرا ؟

نازنينا ما به ناز تو جواني داده ايم
ديگر اكنون با جوانان نازكن با ما چرا ؟

وه كه با اين عمر هاي كوته بي اعتبار
اين همه غافل شدن از چون مني شيدا چرا ؟


آسمان چون جمع مشتاقان ، پريشان مي كند
درشگفتم من نمي پاشد ز هم دنيا چرا ؟

شهريارا بي حبيب خود نمي كردي سفر
راه عشق است اين يكي بي مونس و تنها چرا ؟

بي مونس و تنها چرا ؟
تنها چرا ؟ حالا چرا

دو لینک براتون میذارم

دانلود آمدی جانم به قربانت بنان

برای شنیدن این ترانه اینجا کلیک کنید